به یه بچه میگن اون چه حیوونی یه که به ما گوشت، شیر، ماست، کفش، لباس میده؟ بچه میگه: بابام !!!
پشه بند
حیف نون پشه بند می خره، تاصبح نمی خوابه پشه ها رو مسخره می کنه !
غضنفر به پیك نیك میرود
غضنفر با زنش میرن پیك نیك. زنش میگه: بشینیم زیر اون درخت. غضنفر میگه نه! همین وسط جاده امنتره! زود پتو رو بنداز! زنش میگه: آخه اینجا ماشین میزنه بهمون! ولی غضنفر با اصرار وسط جاده پتو رو پهن میکنه و دو نفری میشینند وسط جاده! بعد از مدتی یه كامیون میاد طرفشون هر چی بوق میزنه، اونا از جاشون تكان نمیخورن، كامیونه هم فرمونو میپیچونه میره تو درخت. غضنفر به زنش میگه: دیدی گفتم وسط جاده امنتر! اگه زیر اون درخت بودیم الان هر دومون مرده بودیم!
شکار
یه روز یه خالی بند میرسه به اون یکی میگه: رفتم شکار هفت تا خرگوش گرفتم پنج تا آهو و سه تا شیر یارو گفت فقط همین! گفت: مگه با یه تیر بیشتر از اینم میشه زد! یارو گفت: اوه تازه تفنگم داشتی
یه روز یه مرده ای می میره از پسرش می پرسن که چی شد پدرت مرد؟ پسر می گه:شیر خورد مرد بهش می گن یعنی چه؟ چطوری؟ میگه داشت شیر می خورد گاوه نشست
پازل
یارو با خوشحالی به دوستش میگه بالاخره این پازل رو بعد از 3 سال حل كردم . دوستش میگه: 3 سال زیاد نیست؟ میگه: نه بابا رو جعبه اش نوشته 3 تا 5 سال!
قطار
به یارو میگن: زودباش سوار شو قطار داره میره! میگه : كجا میخواد بره بلیط دست منه!
مسابقه اسب دوانی
در مسابقه اسبدوانی یه نفر صد هزار دلار روی اسب شماره 28 شرطبندی كرد و اتفاقا برنده 500 هزار دلار شد. مسئول برگزاری مسابقه از او پرسید: چطور این همه پول رو روی اسب شماره 28 شرطبندی كردی؟ گفت: دیشب خواب دیدم كه دائما جلوی چشمم یك عدد 6 و یك عدد 8 میآد. مسئول برگزاری پرسید: 6 و 8 چه ربطی به 28 داره؟ یارو گفت: مگه شیش هشت تا 28 تا نمیشه؟