نوشته شده توسط : امین

یک مدیر شهری باید بتواند در دنیای رقابتی نقاط قوت و ضعف شهر خود را شناخته و درصدد تقویت مزایای رقابتی آن برآید.از این رهگذر است که شهر می‌تواند نقطه قابل اتکایی در شبکه جهانی شهرها بیابد و کارکردهای خود را در نظام سرمایه داری بین الملل بهبود بخشد.بدین ترتیب شهردار باید خود را «مدیر شهر» بداند نه «مدیر شهرداری». این دو با هم تفاوتهای بسیار دارند چه اینکه اولی مسئول ارتقای قابلیت‌ها و توانمندی‌های شهر و شهرنشینان است در حالیکه دومی بیشتر مجری است و پاسخگویی آن تنها محدود به نحوه عملکرد است و نه نتایج و پیامدها.بسیاری، معتقدند که جامعه آینده، جامعه‌ای شهر نشین خواهد بود. بنابراین، شهرها به جای این که مکان‌هایی بی ثمر برای سرمایه گذاری اقتصادی یا تراکم کارگران بیکار با انبوه مشکلات اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی باشند؛ باید که به مراکز رشد و پویایی اقتصادی و اجتماعی، در چارچوب ملی، بدل شوند. این مراکز، باید که آفرینشگر فرصتهایی ارزنده برای رفاه و توسعه نه تنها جمعیت ساکن در آن، بلکه جمعیت تمامی کشور باشد.

1- آماده سازی زیرساخت‌های اساسی برای عملکرد کارآمد شهرها

2- آماده سازی خدمات لازم برای توسعه منابع انسانی، بهبود بهره وری و بهبود استاندارد‌های زندگی شهری

3- تنظیم فعالیت‌های تاثیرگذار بخش خصوصی بر امنیت، سلامتی و رفاه اجتماعی جمعیت شهری

4- آماده ساختن خدمات و تسهیلات لازم برای پشتیبانی فعالیت‌های مولد و عملیات کارآمد موسسه‌های خصوصی در نواحی شهری

5. برنامه ریزی استراتژیک

وظایف کنونی مدیریت شهری (صرف نظر از تنوع و اختلاف در نظامهای اجتماعی و سیاسی گوناگون)، تنها محدود به مواردی از قبیل برنامه ریزی، خدمات رسانی، مدیریت فرهنگ محلی، انجام پروژه‌های عمرانی و… نمی‌شود. بلکه جهت دهی فعالیتهای شهری و ترسیم چشم انداز شهر در راستای دستیابی به توسعه پایدار از جمله مهمترین وظایف مدیران شهری به شمار می‌رود. یک مدیر شهری باید بتواند در دنیای رقابتی نقاط قوت و ضعف شهر خود را شناخته و درصدد تقویت مزایای رقابتی آن برآید.

از این رهگذر است که شهر می‌تواند نقطه قابل اتکایی در شبکه جهانی شهرها بیابد و کارکردهای خود را در نظام سرمایه داری بین الملل بهبود بخشد.



:: موضوعات مرتبط: لیفت صورت , تزریق بوتاکس و ژل , جراحی گوش , نظرات مردم درباره لیپوماتیک , مراقبت های قبل از لیپوماتیک , ,
:: برچسب‌ها: مدیریت , مدیریت شهری , وظایف مدیریت شهری , وظایف , برنامه ریزی شهری , برنامه ریزی , برنامه ریزی استراتژیک ,
:: بازدید از این مطلب : 525
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 31 مهر 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امین

خلاصه:قبلاً، بخش نخست اظهارات برايان تريسي مشاور برجسته مديريت و اقتصاد و خودارتقايي در روز اول سمينار سه روزه «مديريت نوين در قرن 21» به‌اطلاع شما رسيد.(به سایت منبع مراجعه فرمایید)
در اين قسمت، توجه شما را به بخش دوم سخنان سليس و روان وي كه در روزهاي دوم و سوم سمينار براي علاقه‌مندان ايراد شد جلب مي‌كنيم كه اميدواريم موردتوجه و استفاده قرار گيرد.

 

روز دوم- رقابت براي فروش بهتر
1. واقعيتهاي جديد درباره فروش
2. جستجو و يافتن مشتري – کليد فروش موفق
3. ارتباطات در فروش
4. مثلث طلائي فروش
5. قطعي ساختن و تکميل فرايند فروش
6. هفت راه فروش موفق

 

1- واقعيتهاي جديد درباره فروش
در فروش هدف برقراري ارتباط با مشتري و متقاعد ساختن وي براي خريد به شيوه‎اي هر چه موثرتر است. براي اين منظور بايد شناخت کاملي از مشتري داشت. بايد تعريفي از يک مشتري ايده‎آل داشت. بايد از خود پرسيد چرا مشتري بايد محصول ما را براي خريد انتخاب کند.

واقعيتهاي تازه‎اي که راجع به فروش مطرحند به قرار زيرند:
1- امروزه، تعداد فروشندگان بيشتر از تعداد خريداران است.
2- امروزه، فروش از هر زمان ديگري پيچيده‎تر است.
3- امروزه، فرايند فروش تمرکز بيشتري را نسبت به گذشته طلب مي‎کند.
4- جلب اعتماد مشتري، امروزه بيش از هر زمان ديگري در فروش مطرح است.
5- براي موفقيت در فروش، بايد اصول اوليه را به شدت مورد توجه قرار داد.

از جمله مسائل کليدي که در فروش مطرح است يافتن مشتري، ايجاد حسن تفاهم و رابطه نزديک با مشتري، تشخيص نيازها، معرفي محصولات يا خدمات مورد ارائه، پاسخگوئي کامل و قانع کننده به سوالات مشتري، تکميل و قطعي ساختن فرايند فروش (اطمينان از اينکه مشتري درست در همين لحظه از شما خريد مي‎کند_)، و خريد مجدد مشتري از شما در آينده هستند.

 

2- جستجو و يافتن مشتري – کليد فروش موفق
براي هر آنچه که در مورد فروش انجام مي‎دهيد از قانون 80 به 20 تبعيت کنيد. وظيفه اصلي يک فروشنده خلق مشتري و سپس حفظ آن است. به عنوان يک فروشنده خوب بايد هشتاد درصد زمان خود را صرف ايجاد مشتري کرده و تنها بيست درصد زمان خود را به حفظ آنها اختصاص دهيد.

فرايند فروش شامل سه فعاليت پايه‎اي و اصلي است: ابتدا جستجو و يافتن مشتري است؛ سپس ارائه محصول و متقاعد ساختن مشتري براي خريد از شماست؛ و در پايان هم پي‎گيري و قطعي ساختن فرايند فروش، يعني خريد درست در همان لحظه، است. براي يک فروش موفق بايد هشتاد درصد از وقت به دو مرحله اول و تنها بيست درصد به مرحله سوم اختصاص يابد. قوي‎ترين و پربارترين واژه در در عرصه فروش «اکتشاف» است. يعني مهمترين کار جستجوي مشتري و يافتن آن است.

 

3- برقراري ارتباط در فروش
قانون- کسي از شما خريد نخواهد کرد، مگر اينکه متقاعد شود که شما دوست او بوده و در راستاي علايق او عمل مي‎کنيد.

- دانسته هاي شما براي مشتريان بي‎اهميت است، مگر زماني که بدانند چقدر مي‎دانيد.

- امروزه معمولاً رابطه ايجاد شده بين مشتري و فروشنده پس از فروش هم حفظ مي‎شود. بنابراين تصميم به خريد به معناي تصميم براي ايجاد يک ارتباط بلند مدت است.

- به دليل پيچيدگي محصول/خدمت ارائه شده رابطه مهمتر از آن چيزي است که در معرض فروش قرار دارد.

بنابراين از بدو ايجاد فرايند فروش، ايجاد رابطه با مشتري حرف اول را مي‎زند. بر اين اساس مدل جديد که براي فروش ارائه مي‎شود کاملاً بر خلاف مدل قديمي است که قبلاً وجود داشت.

بنابراين طبق مدل جديد ايجاد حس اعتماد در مشتري امروزه از هر چيز ديگري مهمتر است. در اين زمينه يک قانون وجود دارد: «خوب گوش کردن باعث ايجاد اعتماد مي‎شود.» کليدهاي شنيدن به گونه‎اي موثر به قرار زيرند:

الف- به دقت به صحبتهاي طرف مقابل گوش کرده و بين صحبتهايش وقفه نيندازيد.

ب- قبل از پاسخگوئي اندکي تامل کنيد.

ج- براي روشنتر شدن منظور طرف مقابل اقدام به پرسيدن سوالهاي مناسب کنيد.

د- به طرف مقابل خود بازخور بدهيد. اين کار مي‎تواند تکرار آنچه او گفته در قالب عبارتهاي شما باشد. اين کار سبب کاهش ترس مشتري و افزايش حس اعتماد او مي‎شود.

 

4- مثلث طلائي فروش
مثلث طلائي فروش کليد موفقيت شما در آينده است. سه نوع مختلف براي فروش فروش وجود دارد:

الف- فروش مبتني بر رابطه (خود را به عنوان يک دوست معرفي کنيد.)

ب- فروش مبتني بر مشاوره (خود را در موقعيت يک حل کننده مساله و يک مشاور قرار دهيد.)

ج- فروش مبتني بر آموزش (خود را در موقعيت يک معلم قرار دهيد.)

بنابراين مثلث فروش مثلثي است که رابطه، مشاوره و آموزش در سه راس آن قرار گرفته و مشتري در مرکز آن قرار دارد.

از ديگر روشهاي موفق فروش روش مبتني بر قصه‎گوئي است. در اين روش هنگام معرفي محصول داستانهايي از موفقيت مشتريان قبلي بيان مي‎شود. بشر ذاتاً بيان قصه و داستان را دوست داشته و اين روش مي‎تواند تاثير فراواني داشته باشد. داستان تا سالهاي سال در ذهن باقي مي‎ماند ولي بيان واقعيت به شكل ساده و قالب غير داستاني در کمتر از 5 دقيقه به فراموشي سپرده خواهد شد.

 

4@5l@4@11@9@11@9@5xe" o:preferrelative="t" o:spt="75" coordsize="21600,21600">

 

5- قطعي ساختن و تکميل فرايند فروش
قانون- فروشندگان موفق پيشاپيش براي قطعي کردن و تکميل فروش برنامه‎ريزي مي‎کنند.

منظور از تکميل فروش همان خريد محصول توسط مشتري است. روشهاي مختلفي براي اتمام فرايند فروش وجود دارد که از آن جمله مي‎تواند از نوع دعوت کردن، انتخاب بين دو گزينه اختياري، تکميل بخشي از مرحله فروش (مثل تکميل يک فرم)، استفاده از آخرين بهانه مشتري به عنوان دليلي براي خريد محصول يا خدمت مورد ارائه اشاره کرد. هر چه در مرحله ايجاد اعتماد نسبت به محصول يا خدمت مورد ارائه بهتر عمل شود، احتمال خريد از جانب مشتري بالاتر رفته و تکميل فرايند فروش سريعتر و قطعي‎تر صورت مي‎گيرد.

گذشته از همه انواع مطرح شده چنانچه يک فروشنده موفق باشيد مي‎توانيد سوالي خلاقانه و زيرکانه به عنوان سوال پاياني براي مشتري چنان طرح کنيد که مطمئن باشيد او حتماً به شما پاسخ مثبت خواهد داد و درست در همان لحظه محصول شما را خريداري مي‎کند.

 

6- هفت راز فروش موفق
گام اول- جديت در هر آنچه که انجام مي‎‎دهيد. مصمم باشيد که در مسيرتان همواره رو به بالا و در جهت تعالي حرکت کنيد.

گام دوم- مهارت خود را براي فروش موفق مشخص کنيد. از اين مهارت براي رفع محدوديتهاي موجود بهره بگيريد. ساير مهارتهاي لازم را با تمرين و تکرار کسب کنيد.

گام سوم- با افراد مناسب مشورت کنيد. منظور اشخاص موثر، مثبت و موفق است، چرا که مصاحبت با اينگونه افراد حس مثبتي در شما ايجاد کرده و با افزايش انرژي شما حرکتتان به سوي موفقيت را تسريع مي‎کند.

گام چهارم- همواره در حفظ سلامتي خود کوشا باشيد. در اين مورد همواره به خاطر داشته باشيد که پيشگيري بهتر از درمان است.

گام پنجم- همواره به خود به عنوان بهترين در زمينه کاريتان بنگريد. براي اين منظور بايد تصورات ذهني خود را کنترل کنيد. بر خلاف افراد متوسط و سطح پايين که هميشه در انديشه آخرين شکست هستند، آنچه همواره در ذهن افراد موفق تداعي مي‎شود تصوير آخرين موفقيتشان است.

گام ششم- با خود به شيوه‎اي مثبت گفتگو کنيد. به اين منظور بايد مکالمات دروني‎تان را تحت کنترل درآوريد. براي رسيدن به چنين منشي همواره درباره اهداف خود بينديشيد.

گام هفتم- عملکرد مثبت؛ رفتن، حرکت، مشغوليت و نيز نوعي حس اضطرار را همواره در خود داشته باشيد.

افراد موفق همواره در حال فعاليت هستند و حتي لحظه‎اي دست از تلاش برنمي‎دارند.

 

روز سوم- تنظيم هدف و مديريت زمان
_ مقدمه- بازگشت به اصول اوليه
_ اهدافتان را واضح و شفاف کنيد.
_ توجه خود را به بازار معطوف کنيد.
_ روي اولويتهاي خود تمرکز کنيد.
_ خود را با هر تغيير سريع وفق دهيد.
_ هفت قانون موفقيت در قرن بيست و يکم

 

 

مقدمه- بازگشت به اصول اوليه
1- مديران برتر همواره بهتر از رقيبان خود مي‎انديشند.
2- چنانچه کسب و کارتان در آستانه ورشکستگي قرار گرفته است، در اين مقطع به دنبال يک دگرگوني باشيد.
3- در مورد هر آنچه که انجام مي‎دهيد از قانون 80 به 20 استفاده کنيد.
4- مهمترين واژه در عرصه کسب و کار موفق، واژه وضوح است.
5- کار اصلي خود را در هر يک از عرصه‎هاي زير مشخص کنيد.

1. شايستگيهاي اصلي و کليدي شما کدامند؟
2. خدمات و محصولات اصلي شما کدامند؟
3.مشتريان اصلي شما چه کساني هستند؟
4.افراد سرنوشت‎ساز و کليدي در زندگي شما کيستند؟
5. روشهاي کليدي شما در بازاريابي/فروش کدامند؟
6. چه خطرهاي عمده‎اي کسب و کار شما را تهديد مي‎کند.
7. نقاط قوت شما چيست؟
8.فرصتها و موقعيتهاي کليدي شما کدامند؟

6- محدوديتهايي که بر سر راه موفقيت در کسب و کارتان موجود است، تعيين کنيد.

7- روشهاي مشخص و خاصي براي اندازه‎گيري ميزان موفقيت در هر يک از کارهايتان داشته باشيد.

در پايان اين قسمت ذکر يک نکته ضروري است:
شما در کاري موفق مي‎شويد که توانائي بالقوه براي انجام آن را داريد، از انجام آن لذت مي‎بريد و در نهايت با آن مي‎توانيد سبب بروز حرکت و تحول شويد.

 

بخش اول- اهدافتان واضح و روشن باشند
1. وضوح کليد موفقيت در هر کسب و کاري است. به همين منظور بايد همواره به سوالات زير پاسخ دهيد:

- من کي هستم؟
- به کجا مي‎خواهم برسم؟
- چگونه مي‎خواهم و مي‎توانم به آنجا برسم؟

2. باورها و اعتقادات شما چيست؟ شرکت شما به خاطر کدام ويژگي‎اش معروف است؟ (ديگران شرکت شما را با چه خصيصه‎اي مي‎شناسند؟)

3. برنامه بلندت و چشم‎انداز متصور براي آينده شرکتتان چيست؟

4. وظيفه و ماموريت شما چيست؟ هم از لحاظ کيفي و هم از لحاظ کمي آن را مشخص کنيد.

5. هدف اصلي شما در کسب وکارتان چيست؟ آن‌را در قالب اينکه چگونه خدمات و محصولات خود را به مشتريان ارائه کنيد تعريف نمائيد.

6. اهداف ويژه شما در هر کدام از بخشهاي ويژه کسب و کارتان براي سه، شش، نه و دوازده ماه آينده چيست؟

7. براي رسيدن به اهداف مورد نظرتان چه اصول و موازيني بايد رعايت شود؟

8. براي دستيابي به اهداف در بازار پر رقابت امروز از چه استراتژي ويژه‎اي بايد بهره بگيريد؟

9. اولويتهاي کليدي شما براي موفقيت کدامند؟ (در حقيقت شما زمان را مديريت نمي‎کنيد، بلکه آنچه اولويت مي‎کنيد اولويت‌هايتان است.)

10. براي تضمين رسيدن به اهداف مشخص شده در برنامه‎تان چه فعاليتها و اموري هستند که هر روز بايد به آنها بپردازيد.

 

بخش دوم- تمرکز بر فروش

مي‎توان هر کسب و کاري را به مثلثي تشبيه کرد که در رئوس آن محصول يا خدمات (Product/Service)، فروش و بازاريابي (Sale & Marketing)، و مديريت و اجرا (Management & Administration) قرار دارند.

1. هدف- توليد درآمد، فروش و جريان سرمايه.
2. هدف از هر کسب و کار؟ يافتن و حفظ مشتري
3. ويژگيهاي بارز- موقعيت و مقام شما در بازار کنوني به چه صورت است؟
4. وجوه تمايز- چرا و چگونه محصول، خدمات و يا شرکت شما از سايرين متمايز مي‎شود و اصلاً وجوه تفوق شما نسبت به رقبا کدام است.
5. تقسيم بندي- رد کدام بخشهاي ويژه از بازار فروش محصول/خدمت شما مي‎توانيد حائز اهميت و برجسته باشيد.
6. تمرکز- کليد موفقيت شما در واقع همان تواناييتان در تمرکز همه جانبه بر مشترياني است كه بيشترين ظرفيت را دارند.
7. مشتري ايده‎آل را براي خود تعريف وتوصيف کنيد.
8. چرا اين فرد بايد از شما خريد کند؟
9. مزاياي رقابتي، ويژگيهاي منحصر به فرد و جالب توجه شما در چه زمينه‎هايي است؟

 

بخش سوم- تمرکز بر اولويتهاي اصلي

1. توانائي شما در تمرکز بر منابع محدود و صرف انرژي در مورد بالقوه‎ترين موقعيتها و فرصتها کليد موفقيت است.
2. قانون 80 به 20 را در هر موردي ائم از مشتري، محصولات، سود و روشهاي فروش استفاده کنيد.
3. ارزشمندترين کارها و فعاليتهايي که مي‎توانيد انجام دهيد کدام است؟
4. کليدي‎ترين نتايج در عرصه کسب و کارتان چه مي‎تواند باشد؟ (به کجا بايد برويد؟)
5. مهمترين عوامل موفقيت در مورد کسب و کارتان چيست؟ (چگونه بايد متوجه شويد به مقصد مناسب رسيده‎ايد و موفق شده‎ايد.)
6. هسته اصلي کسب و کارتان را در هر يک از زمينه‎هاي محصولات/خدمات، افراد و بازار مشخص کنيد.
7. آنچه را که شما و فقط خود شما با انجامش مي‎توانيد يک تفاوت واقعي ايجاد کنيد کدام است؟ (اين مهمترين سوالي است که بايد براي خود مطرح سازيد.)
8. سوال: ارزشمندترين استفاده‎اي که درست در اين لحظه از وقتم مي‎توانم داشته باشم چيست؟ (انتخاب بهترين و مهمترين و موثرترين کاري که درست در اين لحظه بايد انجام شود.)
9. منحني سود- ارزيابي محصولات/ خدمات ارائه شده
10. منحني بازده- ارزيابي عملکرد و فعاليت‎هايتان

 

بخش چهارم- آمادگي براي تغيير سريع
1. تغيير سريع صفت کليدي براي کسب موفقيت در مواقع بحراني است.
2. در مورد هر فعاليتي در کسب و کارتان (ائم از محصولات/خدمات، افراد، هزينه‎‎ها، محاسبات و پردازشهاي مالي و اقتصادي، سرمايه‎گذاري و ...) از روش تفکر بدون پيش‎فرض (Zero base thinking) بهره بگيريد.
3. اين توانايي را که وقتي شرايط حرکت سريع را ديکته مي‎کند، بتوانيد سريع حرکت كرده و آن را تقويت کنيد.
4. تمرين کنيد تا نسبت به هر آنچه انجام مي‎دهيد، ديدي تحليلي داشته باشيد.
5. تنها چهار راه وجود دارد که با انجامشان مي‎توانيد عملکرد کسب و کارتان را دگرگون سازيد: تعيين اکثريتها، اقليتها، شروع و خاتمه.

همواره اين چهار سوال را براي خود مطرح ساخته و به آن پاسخ دهيد:
- من سعي در انجام چه کاري دارم؟
- چگونه بايد آن‌را انجام دهم؟
- پيش‎فرضها و منابع من کدامند؟
- چگونه مي‎توانم آن را بهتر انجام دهم؟

6. همواره اين باور و اعتقاد را در خود حفظ کنيد که بايد کاري کاملاً متفاوت (و جديد) انجام دهيد.

در کل توجه داشته باشيد در مقاطع بحراني تصميم‎گيري بسيار مهم است، چرا که يک تصميم واحد در دو زمان مختلف مي‎تواند خوب يا بد باشد. پس بايد در هر موقعيت بهترين تصميم به سرعت اخذ و عملي شود.

 

بخش پنجم- هفت قانون براي موفقيت در قرن بيست و يکم
1. زندگي شما تنها زماني بهتر خواهد شد که شما بهترينها را از آن طلب کنيد.
2. اصلاً مهم نيست که از کجا آمده‎ايد، بلکه مهم اين است که به کجا مي‎رويد. (هيچ محدوديت و پاياني براي تصورات و تخيلات شما وجود ندارد، شما به هر کجا که بخواهيد –هر چقدر هم دور_ - مي‎توانيد برسيد.)
3. هر آنچه که ارزش خوب انجام شدن را دارد، بايد از همان ابتدا به خوبي انجام شود.
4. زادي عمل شما به مهارتتان در انتخاب بستگي دارد.
5. در هر مانع يا مشکلي که با آن مواجه مي‎شويد، بذر يک منفعت، سود يا موفقيت عالي نهفته است. (اگر به دنبال چيزهاي خوب باشيد حتماً آنها را مي‎يابيد.)
6. شما توانايي انجام تمام کارهاي لازم براي رسيدن به هر موفقيتي را که براي خود متصور هستيد داريد. (تنها کافي است با خود بگوئيد من زندگي‎ام را دگرگون خواهم ساخت.)
7. تنها محدوديتهاي که بر سر راه آنچه انجام مي‎دهيد وجود دارد محدوديتهايي است که بوسيله ترسها و ترديدهايتان به خود تحمل مي‎کنيد.

ختم کلام اينکه هر هدفي از هر نوعي قابل حصول است، تنها کافي است:
- آن را به طور صريح و واضح مشخص کرده و يادداشت نمائيد.
- براي آن برنامه‎ريزي کنيد.
- هر روز کاري براي دستيابي به آن انجام دهيد.




:: موضوعات مرتبط: پروتز سینه , تزریق بوتاکس و ژل , پروتز باسن , جراحی گوش , نظرات مردم درباره لیپوماتیک , میکرودرم ابریژن برای جوان سازی پوست , بیماری لیپودما و درمان آن , مراقبت های قبل از لیپوماتیک , ,
:: برچسب‌ها: فروش , فروش موفق , بازار , برایان تریسی , مدیریت , اقتصاد , ارتباط با مشتری , مشتری , ,
:: بازدید از این مطلب : 347
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 2 شهريور 1396 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد